سید حسن مدرس
سید حسن مدرس می نویسد: برای تهیه ی مخارج زندگی وهزینه ی تحصیل مجبوربودم درروزهای تعطیل هرهفته به روستا بروم لباسم راعوض کنم ومشغول کارشوم تامخارج تحصیل خودرا فراهم نمایم.مدرس علاوه برفعالیت های علمی وتالیفات ونمایندگی حوزه ی علمیه،درمجلس شورای اسلامی یک زندگی سراسرهجرت،جهاد،تبعیدومبارزه داشت. وسرانجام یک ساعت به زمان افطارروزبیست وششم ماه رمضان1358هجری قمری بودکه مامورین مخفیانه سم رادرچای ریختندوبه اوتکلیف کردند که چای سمی رابنوشد.مدرس گفت:کمی صبرکنیدافطارشودآن رامی نوشم، اجازه گرفت دورکعت نمازخواند،بعدازنماز چای سمی رانوشیدوبازبه نمازایستاد،مامورین منتظرمرگ اوبودند ولی ظاهرا خبری نبود وسید همچنان درحال عبادت بودوحال خوشی داشت،ناگاه سه نفر مامور به اوحمله ور شدند و باکمال قساوت،مدرس رادرحال نمازخفه کردند.