نگاش به سمت آسمون ستاره ها رو می شمرد
به ماه آسمون می گفت شمع شبستون منی
یادعموبخیرباشه مثل عمو جون منی
راستی تو ازتوآسمون بیبین بابای من کجاست
بهش بگو که دخترت ساکن تو خرابه هاست
بهش بگودختری که شونه به موهاش می زدی
جون به لبش رسیده وتو ازسفرنیومدی
بهش بگو گلوی من زخمی شده باباجونم
آب می نوشم باباجونم دردمی گیره گلوی من
گشواره هاموکشیدن باباگوشم پاره شده
بابابه ماه روی من بیین توجای سیلی رو
بادستای سنگین شون به صورتم سیلی زدن
نیلی شده صورت من دیگه تحمل ندارم
من روببخش اگه لکنت زبان گرفتم
آخرشکسته دستی دندان شیری ام را
بابابیا یه بار دیگه باهم به خونمون بریم
من روی زانوت بشینم مو تو شونه کنی
بابا بیا یه بار دیگه باباهم به خونمون بریم
گردآورنده:خانم سوگندسلیمانی
خیلی خیلی زیبا بود ممنون