منم حرَ خطاکار ...
تو مولای کریمی منم عبد گنه کار
تویی یوسف زهرا منم حرَ خطاکار
من آنم که شکستم دل زینب و طفلان
تو آنی که گشودی در رحمت و غفران
من و کثرت عصیان ،تو ورحمت ذوالمن
اگر ره نگشایی به رویم چه کنم من
ز رویت خجلم من، گنه کارو بدهستم
چه سازم نرسد گر به دامان تو دستم
به تو آب ندادم به تو راه ببستم
دل اهل حرم را تو دیدی بشکستم
حسیـــن ای گل طاها جگر گوشه ی زهرا
بگو تا که ببخشد مرا زینب کبری
اگر فاطمه پرسد ز من در صف محشر
چرا آب ندادی به گلهای پیمبر
چه گویم در جوابش به فردای قیامت
چه سازم من مسکین به میزان عدالت
ز روی تو وزینب ،خجالت زده هستم
بده خط امانی که من دل به تو بستم
دلم گشته حسینی به لب زمزمه دارم
که امید عطا از تو و فاطمه دارم
منم و روی سیاهم ،ببخشا تو گناهم
گردآورنده:ندا هاشمپور
زیباست